تعداد کل صفحات :your pages
1
2
3
4
5
6
7
...
در اين مقاله، ولادت مهدي موعود - صلوات اللّه عليه - از کتب بزرگان اهل سنّت نقل مي شود و در همه آنها خواهيم ديد که او پسر بلافصل حضرت امام حسن عسکري صلوات اللّه عليه - است. و نيز خواهيم ديد که عده اي از آنان پس از نقل ولادت آن حضرت مي گويند: او همان مهدي منتظر از نظر اماميه است و يا مي گويند: او امام دوازدهم از نظر شيعه است ولي اين سخن در مطلب ما نقصي به وجود نخواهد آورد؛ زيرا در فصل گذشته اثبات کرده ايم که خودشان از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نقل کرده اند که به امام حسين عليه السّلام فرمود: «... اَنْتَ اَبُو ائِمَّةِ تِسْعَةٍ، تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ».
اينک کلمات بزرگان اهل سنّت را از کتاب هاي معروفشان نقل مي نماييم:
1 - عزّالدين ابن اثير(متوفاي 630) درحوادث سال 260 هجري مي نويسد:
«وَفِيها تُوُفِّيَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَويُّ الْعَسْکَرِيُّ وَهُوَ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ عَلَي مَذْهَبِ اْلاِمامِيَّةِ وَ هُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ [1] الَّذِي يَعْتَقِدُونَهُ الْمُنْتَظَرَ بِسِرْدابِ سامِرّاءَ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنتَيْنِ وَثَلاثِينَ وَمِأَتَيْنِ». [2] .
يعني:
«از جمله حوادث سال 260 آن بود که در آن ابومحمَّد عسکري (امام حسن عسکري عليه السّلام) وفات يافت و او يکي از امامان دوازده گانه به عقيده شيعه است که ولادتش در سال 232 بود و او پدر محمَّد است که شيعه او را «منتظر» نامند».
اين مورخ مشهور به ولادت حضرت مهدي عليه السّلام تصريح مي کند و او و پدرش را به عقيده شيعه از امامان دوازده گانه و منتظر مي نامد و اين هر دو را به شيعه نسبت مي دهد. ولي روايات فصل گذشته نشان مي دهد که عقيده اهل سنّت نيز در واقع چنين است و گر نه براي آنهمه احاديثي که تصريح به نامهاي امامان دوازده گانه مي کند و يا حديث «اَوَّلُهُمْ عَلِيُّ وَ آخِرُهُمْ الْمَهْدِيُّ» و امثال آنها چه محملي مي توان پيدا کرد؟
2 - عمادالدين ابوالفداء اسماعيل بن نورالدين شافعي (متوفاي 732) مي گويد:
علي هادي (امام دهم عليه السّلام) در سال 254 هجري در سامرّا وفات يافت، او پدر حسن عسکري است و حسن عسکري، يازدهمين امام از ائمه دوازده گانه است و او حسن فرزند علي زکي، فرزند محمد جواد، فرزند علي الرضا، فرزند موس ي الکاظم، فرزند جعفر الصادق، فرزند محمد الباقر، فرزند علي زين العابدين، فرزند حسين، فرزند علي بن ابي طالب است که ذکرش گذشت - رضي اللّه عنهم اجمعين -
ولادت حسن عسکري در سال 230 بود و در ربيع الاوّل سال 260... در «سرّ من راي» از دنيا رفت و در کنار قبر پدرش علي زکي به خاک سپرده شد. بعد اضافه مي کند:
«وَالْحَسَنُ الْعَسْکَريُّ الْمَذْکُورُ هُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ صاحِبِ السِّرْدابِ وَمُحَمَّد الْمُنْتَظَرُ الْمَذْکُورُ هُوَ ثانِي عَشَرَ الاَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ عَلَي رأَي الاِمامِيَّةِ وَيُقالُ لَهُ الْقائِمُ وَالْمُنْتَظَرُ وَالْمَهْدِيُّ وَالْحُجَّةُ، وَوُلِدَ الْمُنْتَظَرُ الْمَذْکُورُ فِي سَنَةِ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مأَتيْنِ...». [3] .
يعني:
«حسن عسکري نامبرده پدر محمَّد منتظر صاحب سرداب است و به عقيده اماميّه او امام دوازدهم مي باشد او را «قائم»، «مهدي» و «حجّت» نامند و در سال 255 هجري متولد شده است».
اين مورخ مشهور نيز ولادت امام زمان عليه السّلام را محقق دانسته و او را دوازدهمين امام به عقيده شيعه گفته است ولي دلايل گذشته اثبات کرد که به عقيده اهل سنّت نيز چنين است. منتها دوران تاريک بني اميّه و بني عبّاس و قبل از آن نگذاشته است آنچه در کتابها نوشته شده بر زبانها و آشکارا جاري شود تا آنکه ذکر مهدي عليه السّلام به نسيان کشيده نشود.
اما جريان «صاحب السرداب» که در بيان هر دو مورخ فوق گذشت و در کلمات ديگران نيز خواهد آمد، لازم است در اين رابطه توضيحي بدهيم:
در خانه حضرت امام علي النقي عليه السّلام سردابي بود که آن حضرت و امام حسن عسکري عليهماالسلام در آن عبادت مي کردند اکنون نيز آن سرداب در صحن عسکريّين عليهماالسّلام باقي است و شيعيان به زيارت آن مي روند.
آنجا فقط به علت معبد امامان بودن، مقدّس بود و مقدس است، شيعه عقيده ندارد که امام زمان عليه السّلام در آن غايب شده و از آنجا ظهور خواهد کرد و اين به غلط مشهور شده است؛ چنانکه بزرگان شيعه بر اين مطلب تصريح کرده اند. اگر منظور صاحب کتابها از «صاحب السرداب» اين سخن باشد قطعاً نادرست است.
باز همين مورخ در ص 49، ج 2 تاريخ خود ضمن بيان حالات معتمد عبّاسي و حوادث سال 260 هجري در بيان رحلت امام عسکري عليه السّلام به ولادت مهدي موعود عليه السّلام تصريح کرده، چنين مي گويد:
«وَفِيها تُوُفِّيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ رَضِيَ اللّهُ عَنْهُ وَهُوَ الْمَعْرُوفُ بِالْعَسْکَري وَهُوَ اَحَدُ أَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ عَلَي مَذْهَبِ اْلاِمامِيَّةِ وَهُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَظَرِ مِنْ سِرْدابِ سُرَّ مَنْ رأَي عَلَي زَعْمِهِمْ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنَتَيْنِ وَثَلاثِينَ وَمأَتَيْنِ حَسْبَما تَقَدَّمَ ذِکْرُهُ فِي سَنَةِ اَرْبَعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مأَتَيْنِ»:
يعني:
«همان سال حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمدبن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب - رضي اللّه عنهم - معروف به عسکري وفات يافت، و او يکي از ائمّه اثناعشر - بنا بر مذهب اماميه - مي باشد و به اعتقاد آنها پدر محمد که انتظار ظهور او را از سرداب سامرّا دارند مي باشد و ولادت او بنا بر آنچه در سال 254 ذکرش گذشت، سال 232 بوده است».
باز در اينجا مي بينيم که دوازده امام را نام مي برد و پس از نقل رحلت حضرت عسکري - صلوات اللّه عليه - مي گويد: او والد محمَّد منتظر است و اينکه مي گويد:«علي مذهب الاماميه» در پاسخ گفتيم که درمذهب اهل سنّت نيزچنين است.
3 - ابوالفرج بن جوزي ضمن انکار عقيده شيعه در باره امامت، به ولادت امام زمان (فرزند حسن عسکري عليه السّلام) تصريح کرده و مي گويد:
«قالُوا الاِمامَةُ فِي مُوسيَ بْنِ جَعْفَرٍ ثُمَّ فِي اِبْنِهِ عَلِيٍّ ثُمَّ اِلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ثُمَّ اِلي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ اِلَي الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ [4] الْعَسْکَريِّ ثُمَّ اِلَي اِبْنِهِ مُحَمَّدٍ وَهُوَ اْلاِمامُ الثّانِي عَشَرَ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يَزْعَمُونَ اَنَّهُ لَمْ يَمُتْ وَاَنَّهُ سَيَرْجَعُ فِي آخِرِ الزَّمانِ فَيَمْلاَُ اْلاَرْضَ عَدْلاً». [5] .
يعني:
«اماميه مي گويند که امامت در موسي بن جعفر است، سپس در فرزندش علي، سپس محمَّد بن علي، سپس علي بن محمَّد، سپس حسن بن محمَّد عسکري و بعد از او فرزندش محمَّد که امام دوازدهم مي باشد کسي که شيعه گمان مي کند او نمرده است و در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و زمين را پر از عدل و داد خواهد نمود».
اين شخص که از علماي مشهور حنبلي است با آنکه امامت ائمّه عليهم السّلام را به صورت عدم قبول نقل مي کند ولي کلامش صريح است در اينکه حسن عسکري عليه السّلام فرزندي به نام «م ح م د» داشته است، ابن جوزي در سال 597 در بغداد از دنيا رفته است.
4 - مسعودي، ابي الحسن علي بن الحسين (متوفاي 346) رحلت حضرت عسکري عليه السّلام را از حوادث سال 260 هجري گفته و به ولادت امام زمان عليه السّلام تصريح کرده و عين کلمات وي چنين است:
«وَ فِي سَنَةِ سِتِّينَ وَ مأَتَيْنِ قُبِضَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسيَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ عليهم السّلام فِي خِلافَةِ الْمُعْتَمَدِ وَهُوَ اِبْنُ تِسْعٍ وَ عِشْرِين سَنَةً وَهُوَ اَبُو الْمَهْدِيِّ الْمُنْتَظَرِ وَاْلاِمامِ الْثّانِي عَشَرَ عِنْدَ الْقَطْعِيَّةِ مِنْ الاِمامِيَّةِ وَهُمْ جُمْهُورُ الْشِيعَةِ». [6] .
يعني:
«در سال 260 هجري ابو محمَّد حسن عسکري... از دنيا رفت و او 29 سال داشت و او پدر مهدي منتظر و امام دوازدهم نزد شيعه اماميّه است».
نا گفته نماند که شيعه، مسعودي را شيعه مي داند و اهل سنّت در عقيده اهل سنّت. حاج خليفه در کشف الظنون راجع به کتاب او سخن گفته است. به هر حال، سخن او در نظر شيعه و اهل سنّت هر دو معتبر مي باشد. در اينجا بيشتر از اين مجال بسط مقال نيست. به هر حال، اين مورخ معتبر نيز ولادت امام عصر - صلوات اللّه عليه - را مسلّم و قطعي مي داند.
5 - ابن حجر هيثمي مکّي شافعي (متوفاي 974 هجري) در صواعق محرقه حالات امامان عليهم السّلام را نقل کرده و چون به امام حسن عسکري عليه السّلام مي رسد، چنين مي نويسد:
«ماتَ بِسُرَّ مَنْ رَأَي وَ دُفِنَ عِنْدَ اَبِيِهِ وَ عَمِّهِ وَ عُمُرُهُ ثَمانِيةٌ وَعِشْرُونَ سَنَةً وَيُقالَ: اِنَّهُ سُمَّ اَيْضاً وَلَمْ يَخْلِفْ غَيْرَ وَلَدِهِ اَبِي الْقاسِمِ مُحَمَّدٍ الْحُجَّةِ وَعُمُرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِيهِ خَمْسُ سِنِينَ لکِنْ آتاهُ اللّه فِيهاَ الْحِکْمَةَ وَيُسَميَّ الْقاسِمُ (الْقائِمُ) الْمُنْتَظَرُ». [7] .
يعني:
«امام عسکري عليه السّلام در «سامرّا» وفات يافت و نزد پدر و عمويش دفن گرديد، عمرش به وقت رحلت 28 سال بود، به قولي او را مسموم کردند و از خودش فرزندي جز ابوالقاسم محمَّد حجّت را باقي نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود ليکن خدا در آن کمي سنّ به وي حکمت امامت را عطا کرده بود».
با توجه به مطالب گذشته لازم است در اينجا به چند نکته اشاره کنيم:
اوّل:
چنانکه در فصل اوّل گذشت ابن حجر مکّي از کساني است که به تواتر، حديث «يکون بعدي اثنا عشر خليفة کلّهم من قريش» اقرار کرده است ولي در تعيين آن دوازده نفر، کار به جايي نبرده و نتوانسته است مصداق آنان را بيان نمايد با آنکه عملاً حالات علي عليه السّلام و يازده فرزندش را مفصلاً بيان کرده است!
دوّم:
ظاهراً در عبارت «عند ابيه و عمّه» به جاي «عمّه» «عمته» باشد؛ زيرا در «سامرّا» چهار بزرگوار در کنار هم دفن شده اند: امام هادي، امام عسکري، نرجس خاتون، مادر مهدي موعود و حکيمه دختر امام جواد و عمّه امام حسن عسکري عليهم السّلام و در آنجا کسي به نام عموي آن حضرت وجود ندارد.
سوّم:
اينکه در باره مهدي عليه السّلام گفته: «لکن آتاه اللّه فيها الحکمة» ابن حجر به امامت امام زمان عليه السّلام اقرار کرده است؛ چنانکه در باره حضرت يحيي آمده است: (... وَاتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً) [8] و حضرت عيسي عليه السّلام در گهواره فرموده است: (... اِنِّي عَبْدُاللّه اتانِيَ الْکِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيّاً) [9]
به هر حال، ايشان قطع نظر از ولادت حضرت مهدي - صلوات اللّه عليه - به امامت وي نيز اشاره کرده است و شايد چيزهايي هم در مغزش بوده که محيط، اجازه گفتن به او را نداده است واللّه اعلم.
6 - ابن صبّاغ، نورالدين علي بن محمَّد بن صبّاغ مالکي (متوفاي 855) در باره حضرت عسکري عليه السّلام مي گويد:
«وَکانَتْ مُدَّةُ اِمامَتِهِ سَنَتَيْنِ... وَ خَلَّفَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مِنَ الْوَلَدِ اِبْنَهُ الْحُجَّةَ الْقائِمَ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَکانَ قَدْ اَخْفي مَوْلِدَهُ وَ سَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَخَوْفِ الْسُّلْطانِ وَ تَطلُّبِهِ للشِّيْعَةِ وَالْقَبْضِ عَلَيْهِمْ». [10] .
يعني:
«مدت امامت امام حسن عسکري دو سال بود... و او بعد از خودش، فرزندش حجّت قائم را باقي گذاشت که براي حکومت حق، انتظارش کشيده مي شود، پدرش ولادت او را مخفي نگاه داشته و جريانش را مستور کرده بود و آن به علت سختي کار و خوف از سلطان وقت بود که شيعه را جستجو کرده و آنان را بازداشت مي نمود».
ابن صبّاغ نسب، ولادت و مادر آن حضرت را نيز مطرح کرده، چنين مي گويد:
«وُلِدَ اَبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بِسُرَّ مَنْ رَأَي لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ لِلْهِجْرَةِ وَأَمّا نَسَبُهُ فَهُوَ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِيٍّ الْهادِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ...». [11] .
يعني:
«ابوالقاسم محمد حجت، پسر حسن خالص در سامرا نيمه شعبان سال 255 هجري به دنيا آمد. اما نسبش: او ابوالقاسم «م ح م د» حجّت فرزند حسن خالص فرزند علي هادي، فرزند محمَّد جواد، فرزند علي الرضا، فرزند موسي کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمَّد باقر، فرزند علي زين العابدين، فرزند حسين بن علي بن ابي طالب است.
مادرش کنيزي است به نام نرجس بهترين کنيز،نام اوراغيراز اين نيز گفته اند، کنيه اش ابوالقاسم، لقبش حجّت، مهدي،خلف صالح، قائم، منتظر، صاحب الزمان و مشهورترين آنان همان «مهدي»است».
بدين طريق مي بينيم که ابن صبّاغ هم به ولادت آن حضرت اشاره کرده و هم امامت او و امام دوازدهم بودنش را بيان نموده است.
ناگفته نماند که ابن صبّاغ [12] از کتاب ارشاد مرحوم شيخ مفيد دانشمند و فقيه بزرگوار شيعه به صورت مقبول چنين نقل مي کند: امام بعد از ابو محمَّد حسن عسکري پسرش محمَّد بود، امام حسن عسکري غير از وي پسري نگذاشت.
پدرش او را به طور مخفي در جاي خود گذاشت، عمر وي به هنگام رحلت پدرش پنج سال بود ولي خداي تعالي در آن سن و سال به او حکمت عطا فرمود، چنانکه به يحيي عليه السّلام در حال طفوليت، حکمت عطا کرد و او را در حال کودکي، امام گردانيد (... وَآتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً) [13] ، چنانکه عيسي بن مريم را در گهواره پيامبر کرد، عيسي عليه السّلام در آغوش مادرش چنين گفت: (... اِنّي عَبْدُاللّهِ آتانِيَ الْکِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيّاً». [14] .
در دين اسلام براي آن حضرت پيش از ولادتش از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم، و از جدّش علي بن ابي طالب و از بقيه پدرانش که اهل اشرف المراتب اند خبر صريح و نصّ وارد شده است. او صاحب شمشير و قائم منتظر است
چنانکه در اين رابطه خبر صحيح داريم، او را پيش از قيامش دو تا غيبت هست، يکي از ديگري مفصلتر مي باشد، اولي که کوتاه بود از ولادتش تا انقطاع سفارت و نيابت بين او و شيعيانش بود (حدود 69 سال) اما ديگري طولاني است و در آخر، او با شمشير قيام خواهد فرمود؛ زيرا خداوند فرموده: (وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ) [15] و مصداق آن، حکومت عدالت گستر و جهان شمول حضرت مهدي عليه السّلام است.
رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم فرموده: «لَنْ تَنْقَضِي اْلاَيّامُ واللَّيْالِي حَتّي يَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَيْتِي يُواطِئُ اِسْمُهُ اِسْمي يَمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً». [16] .
«عَنْ زُرَارَةَ قالَ سَمِعْتُ اَبا جَعْفَرٍ عليه السّلام يَقُولُ: اَلاَئِمَّةُ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ کُلُّهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ وَاَحَدَ عَشَرَ مِنْ وِلْدِهِ».
«و از زراره نقل شده که مي گويد: از ابو جعفر (امام باقر عليه السّلام) شنيدم که مي فرمود: امامان دوازده گانه همه از آل محمَّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم هستند و آنان عبارتند از: علي بن ابي طالب و يازده فرزندش».
پس از آنکه ابن صبّاغ اين مطالب را به صورت مقبول و بدون چون و چرا از ارشاد نقل کرده، اضافه مي کند که ابن خشّاب در کتاب «مواليد اهل البيت» سند را به علي بن موسي عليه السّلام مي رساند که فرمود: «خلف صالح از نسل ابي محمَّد حسن بن علي است و او صاحب الزمان و قائم مهدي است».
«عَلِيُّ بْنُ مُوسيَ الرِّضا عليه السّلام اَنَّهُ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ اَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَهُوَ صاحِبُ الزَّمانِ الْقائِمُ الْمَهْدِيُّ».
اما نصّ بر امامت وي از جانب پدرش آن است که محمَّد بن علي بن بلال مي گويد: «دستور ابي محمَّد حسن بن علي عسکري به من آمد و آن وقت از عمر آن حضرت فقط دو سال مانده بود، به من از جانشين خود خبر داد، سپس وقتي که فقط سه روز از عمرش باقي مانده بود به من خبر داد که جانشين او بعد از وي فرزندش خواهد بود».
ناگفته نماند که ابن صبّاغ با آنکه مالکي مذهب است اين مطالب حقّه را بدون کوچکترين ترديد نقل مي کند و اين مي رساند که مطلب براي اين دانشمند و امثال وي کاملاً روشن و آفتابي بوده است و گر نه يک نفر از اهل سنّت، آن هم از علمايشان چگونه مي تواند با اين صراحت و بي پرده سخن بگويد!
7 - قرماني، ابو العباس احمد بن يوسف دمشقي (متوفاي 1019 هجري) مي گويد:
«اَلْفَصْلُ الْحادِي عَشَرَ فِي ذِکْرِ الْخَلَفِ الْصّالِحِ اَلاِْمام أبِي الْقاسِمِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِيِّ رَضِي اللّه عَنْهُ وَکانَ عُمْرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِيهِ خَمْسَ سِنِينَ آتاهُ اللّه فِيهاَ الْحِکْمَةَ کَما اُوتِيها يَحْيي عليه السّلام صَبِيّاً وَکانَ مَرْبُوعَ الْقامَةِ حَسَنَ الْوَجْهِ وَالشَّعْرِ، اَقْنَيَ اْلاَنْفِ اَجْلَي الْجَبْهَةِ». [17] .
يعني:
«فصل يازدهم کتاب در بيان حال خلف صالح امام ابي القاسم «م ح م د» فرزند حسن عسکري است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، ولي خدا به وي حکمت (و امامت) عطا فرمود چنانکه به يحيي عليه السّلام داده شد، او متوسط القامه، زيبا موي، زيبا بيني [18] ، و گشاده پيشاني است».
معلوم مي شود که مسأله به قدري واضح، حتمي و يقيني بوده که اين مورخ حتي به ذکر قيافه و شمايل مبارک آن حضرت نيز پرداخته است و ولادت وي را از حتميّات دانسته و با جمله «الخلف الصالح الامام» از آن بزرگوار ياد کرده است.
8 - حافظ، ابو عبداللّه محمد بن يوسف کنجي شافعي (متوفاي 658 هجري) مانند ديگران رحلت حضرت عسکري و ولادت حضرت مهدي را بيان کرده و او را امام منتظر ناميده است، اينک عين کلام او را نقل مي کنيم:
«وَ قُبِضَ (الْعَسْکَريُّ عَلَيْهِ السَّلامْ) يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِثَمانٍ خَلَوْنَ مِنْ رَبِيعِ اْلاَوَّلِ سَنَةَ سِتِّينَ وَ مأَتَيْنِ وَلَهُ يَوْمَئِذٍ ثَمانٌ وَ عِشْرُونَ سَنَةً بِسُرَّ مَنْ رَأَي وَ دُفِنَ فِي الْبَيْتِ الَّذِي دُفِنَ فِيهِ اَبُوهُ وَ خَلَّفَ اِبْنَهُ وَهُوَ اْلاِمامُ الْمُنْتَظَرُ وَنَخْتِمُ الْکِتابَ وَ نَرِدُهُ مُنْفَرِداً». [19] .
يعني:
«امام عسکري - صلوات اللّه عليه - روز جمعه هشتم ربيع الاوَّل در سال 260 در سامرّا از دنيا رفت و در خانه اي که پدرش دفن شده بود دفن گرديد پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظر، کتاب کفاية الطالب را در اينجا تمام کرده و حالات امام منتظر را در کتابي مخصوص مي نگاريم».
ناگفته نماند که: اين عالم، کتاب کفاية الطالب في المناقب را در حالات حضرت عسکري - صلوات اللّه عليه - تمام کرده، آن وقت حالات حضرت مهدي عليه السّلام را در کتابي به نام:«البيان في اخبار صاحب الزمان» نوشته است. حاج خليفه در کشف الظنون [20] مي گويد: «البيان في اخبار صاحب الزمان للشيخ ابي عبداللّه محمد بن يوسف الکنجي المتوفي سنة 658» بنابراين، در نسبت اين کتاب به او شکي نيست.
البته جاي بسيار دقت است که اين حافظ مشهور به طور ارسال مسلّم مي گويد: «وهو الامام المنتظر»، خدايا! مطلب در نزد اين علما چقدر روشن و واضح و آشکار بوده که بدون هيچ دغدغه مي گويند: «وهو الامام المنتظر» سبحان اللّه! حيف که خلافت امويان و عبّاسيان و غيره مانع ترويج اين حقايق شد.
9 - شبراوي، عبداللّه بن محمد بن عامر شبراوي مصري شافعي (متوفاي 1172 هجري) مانند ديگر مورخين و محدّثين رحلت امام عسکري و ولادت امام مهدي عليهماالسّلام را چنين ذکر مي کند:
«اَلثّانِي عَشَرَ مِنَ اْلاَئِمَّةِ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ اْلاِمامُ قِيلَ هُوَ الْمَهْدِيُّ الْمُنْتَظَرُ، وُلِدَ اْلاِمامُ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ اِبْنُ اْلاِمامِ الْحَسَنِ الْخالِصِ رَضِيَ اللّه عَنْهُ بِسُرَّ مَنْ رأَي لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَ مأَتَيْنِ قَبْلَ مَوْتِ أَبِيهِ بِخَمْسِ سِنينَ وَکانَ اَبُوهُ قَدْ اَخْفاهُ حِينَ وُلِدَ وَ سَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَ خَوْفِهِ مِنْ الْخُلَفاء...
وَکانَ اْلاِمامُ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ يُلَقَّبُ اَيْضاً بِالْمَهْدِيِّ وَالْقائِمِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْخَلَفِ الصّالِحِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَاَشْهَرُها الْمَهْدِيُّ وَلِذلِکَ ذَهَبَتِ الشِّيعَةُ: اَنَّهُ الّذِي صَحَّتِ اْلاَحادِيثُ بِأنَّهُ يَظْهَرُ فِي آخِرِ الزَّمانِ وَاَنَّهُ مَوْجُودٌ فِي السِّرْدابِ». [21] .
يعني:
«دوازدهمين امام ابوالقاسم «م ح م د» حجّت است، گويند: مهدي منتظر، اوست. امام «م ح م د» حجّت پسر امام حسن خالص در شب نيمه شعبان سال 255، پنج سال پيش از وفات پدرش به دنيا آمد، پدرش ولادت او را به علت دشواري وقت و ترس از خلفا...
مخفي نگاه داشته بود، امام «م ح م د» حجّت، لقبش مهدي، قائم، منتظر، خلف صالح، صاحب الزمان بود، اشهر القابش همان «مهدي» است. لذا شيعه معتقد شده است او همان است که احاديث صحيحه مي گويند در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و او در «سرداب» موجود است».
در اينجا سه نکته را يادآور مي شويم:
اوَّل:
جريان سرداب را در گذشته گفتيم که سرداب قداستش فقط به علت معبد بودن است و عسکريين عليهماالسّلام در آن عبادت مي کردند و امام زمان عليه السّلام نه در سرداب غايب شده و نه در سرداب است و نه از آن ظهور خواهد کرد و اين به غلط مشهور شده است.
دوّم:
اينکه مي گويند: «شيعه به مهدي موعود بودن او معتقد شده است» گفته شد که دلايل اهل سنّت نيز او را مهدي موعود مي دانند، چنانکه در فصل قبلي نقل گرديد.
سوّم:
در کلام شبراوي و ديگران گذشت که امام حسن عسکري عليه السّلام ولادت پسرش را از خوف خلفا مخفي نگاه داشته بود، مي گوييم چرا مخفي نگاه داشته بود، چرا ولادت يک نفر را مخفي نگاه دارند و چرا از خلفا بترسند؟ اين نيست مگر به جهت آنکه معلوم شده بود که مهدي موعود فرزند حسن عسکري عليهماالسّلام است والاّ علّتي نبود که وي را مخفي نگاه دارد.
10 - ابن عماد، عبدالحيّ بن احمد دمشقي حنبلي (متوفاي 1089 هجري) در حوادث سال 260 هجري مي گويد:
«وَفِيها تُوُفِّيَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْجَوادِ بْنِ عَلِي الرِّضاَ بْنِ مُوسَي الْکاظِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْصّادِقِ الْعَلَويِّ الْحُسَيْنِيِّ، اَحَدُ الاِْثْنَيْ عَشَرَ الَّذِينَ تَعْتَقِدُ الرّافِضَةُ فِيهِمُ الْعِصْمَةَ وَهُوَ والِدُ الْمُنْتَظَرِ مُحَمَّدٍ صاحِبِ السِّرْدابِ». [22] .
يعني:
«و در آن سال حسن بن علي بن جواد بن علي الرضا بن موسي کاظم بن جعفر صادق علوي حسيني وفات يافت، او يکي از دوازده نفري است که شيعه به عصمت آنان اعتقاد دارد و او پدر «محمَّد منتظر» صاحب سرداب مي باشد».
به نظر مي آيد اين مورخ و محدّث، چنانکه از کلماتش پيداست از نقل جريان اکراه دارد ولي به ناچار ولادت حضرت مهدي عليه السّلام را و اينکه او فرزند حسن عسکري عليه السّلام است اقرار و گواهي مي دهد، و اي کاش! ايشان دلايل گذشته را به نظر مي آورد و شايد در نظر داشته و مغلوب جوّ موجود شده است.
11 - عبداللّه بسمل راجع به ولادت حضرت مهدي عليه السّلام چنين مي گويد:
«اَلاِمامُ الْمَهْدِيُّ اِسْمُهُ مُحَمَّدٌ کُنْيَتُهُ اَبُوالْقاسِمِ، لَقَبُهُ الْحُجَّةُ وَالْمَهْدِيُّ وَالْخَلَفُ الصّالِحُ وَالْقائِمُ وَالْمُنْتَظَرُ وَصاحِبُ الزَّمانِ وَعُمْرُهُ عِنْدَ وَفاةِ اَبِيهِ خَمْسُ سِنيِنَ لکِنْ آتاهُ اللّهُ فِيهَا الْحِکْمَةَ». [23] .
يعني:
«اسم امام مهدي «محمَّد» و کنيه اش ابوالقاسم است، لقبش حجّت، مهدي، خلف صالح، قائم، منتظر و صاحب الزمان مي باشد و در هنگام وفات پدرش پنج سال داشت، لکن در همان سن کم، خداوند به او حکمت عطا فرمود».
اين سخن نظير سخنان قبل است، ولادت حضرت، نزد صاحب کتاب، يقيني بوده و از عباراتش کاملاً معلوم مي شود که آن حضرت را امام و فرزند بلافصل حضرت عسکري عليه السّلام مي داند و جمله «لکِنْ آتاهُ اللّهُ فِيهاَ الْحِکْمَةِ»
يعني:
خداوند در آن پنج سالگي به او حکمت عطا کرده بود نظير (... وَآتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً) [24] که در باره حضرت يحيي عليه السّلام است قسم به عمرم که اين عالم با اين بيان، امامت آن حضرت را قبول کرده است. چه بياني بالاتر از اين مي خواهيم؟!
12 - زِرِکلي، آن حضرت - صلوات اللّه عليه - را از اعلام شمرده و به ولادت و مدت عمرش تا رحلت پدرش اشاره کرده و چنين مي گويد:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِيِّ (الْخالِصِ) بْن عَلِي الْهادِيِّ اَبُوالْقاسِمِ آخِرُ اَلاَْئمَّةِ اَلاِْثْنَيْ عَشَرَ عِنْدَ اْلاِمامِيَّةِ وَ هُوَ الْمَعْرُوفُ عِنْدَهُمْ بِالْمَهْدِيِّ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَالْمُنْتَظَرِ وَالْحُجَّةِ... وُلِدَ فِي سامِرّا وَماتَ اَبُوهُ وَلَهُ مِنَ الْعُمْرِ نَحْوُ خَمْسِ سنين...وَقِيْلَفِي تارِيخ ِمَوْلِدِهِ لَيْلَةَ نِصْفِ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ». [25] .
يعني:
«محمَّد بن حسن عسکري (خالص) فرزند علي هادي ابوالقاسم آخرين ائمه دوازده گانه نزد اماميّه مي باشد و او نزد اماميّه به مهدي، صاحب الزمان، منتظر و حجّت معروف است و در سامرّا به دنيا آمده است و وقتي پدرش فوت کرد، او پنج سال داشت. بعضي تولد او را شب نيمه شعبان سال 255 دانسته اند».
اصلاً اين عبارات نوراني در باره انساني که بيش از پنج سال عمر نداشته و از اعلام است جز امامت و مهدي موعود بودن چه معنايي مي تواند داشته باشد؟ اي کاش! زرکلي مقداري به خودش زحمت داده رواياتي را که در فصل گذشته گفته ايم به نظر مي آورد و آن وقت مي ديد آيا امام دوازدهم بودن آن حضرت «عندالاماميّه» است يا «عندالاماميّه واهل السنّه» مي باشد.
13 - ديار بکري، حسين بن محمد بن حسن مالکي (متوفاي 982) در مکّه معظمه در باره ولادت و نسب آن حضرت چنين مي گويد:
«الثّانِي عَشَرَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضا يُکَنّي اَباَالْقاسِمِ وَ لَقّبَهُ الاِمامِيَّةُ بِالْحُجَّةِ وَالْقائِمِ وَالْمَهْدِيِّ وَالْمُنْتَظَرِ وَصاحِبِ الزَّمانِ وَهُوَ عِنْدَهُمْ خاتَمٌ لِلاِثْنَيْ عَشَرَ اِماماً... اُمُّهُ اُمُ وَلَدٍ اسْمُها صَيْقَلُ وَ قِيلَ: سَوْسَنُ وقيلَ: نَرْجِسُ وَقِيلَ: غَيْرُذلِکَ، وُلِدَ فِي سُرَّ مَنْ رَأَي فِي الثّالِثِ وَالْعِشْرِينَ مِنْ رَمَضانَ سَنَةَ ثَمانِينَ وَ خَمْسِينَ وَ مأَتَيْنِ». [26] .
يعني:
«امام دوازدهم «م ح م د» پسر حسن، پسر علي، پسر محمد، پسر علي الرضاست، کنيه اش ابوالقاسم مي باشد، شيعه به او لقب حجّت، قائم، مهدي، منتظر، و صاحب الزمان داده است، از نظر شيعه او تمام کننده و خاتم امامان دوازده گانه است... مادرش کنيزي است به نام صيقل و به قولي سوسن و به قولي نرجس و غير از آن نيز گفته اند، ايشان در روز بيست و سوم رمضان، سال 258 هجري در سامرّا متولّد شد».
همين مورخ، ضمن ذکر رحلت امام عسکري عليه السّلام باز به ولادت حضرت مهدي صلوات اللّه عليه - اشاره کرده و چنين مي گويد:
«وَفِي سَنَةِ سِتِّينَ وَ مأَتَيْنِ ماتَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْجَوادِ بْنِ الرِّضا الْعَلَويِّ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ الاِثْنَيْ عَشَرَ الَّذِينَ تَعْتَقِدُ اْلاِمامِيَّةُ الرّافِضيَّةُ عِصْمَتَهُمْ وَ هُوَ والِدُ مُنْتَظَرِهِمْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ». [27] .
يعني:
«در سال 260 حسن بن علي عسکري يکي از امامان دوازده گانه که شيعه به عصمت آنان عقيده دارد از دنيا رفت و او پدر محمَّد بن الحسن است که شيعيان انتظارش را مي کشند».
اين عبارتهاي نوراني و امثال آنها نشان مي دهند که ولادت آن حضرت، نزد اهل سنّت از اوضح واضحات و اظهر من الشمس بوده است و دورانهاي تاريک بني اميّه و بني عبّاس وغيره نگذاشته آنچه در کتابهاست به زبان آورده و مانند جهان تشيع، ترويج شود، چنانکه مشروحاً در مقدّمه گفته شد.
و اينکه انتظار مهدي موعود - عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف - را به شيعه نسبت داده و مي گويند: او امام دوازدهم نزد شيعه است، علتش غفلت از دلايلي است که در فصل سابق گفته شد و گر نه آنکه در کتابهاي مشهور و معتبر مي خوانند که رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم به امام حسين عليه السّلام فرمود:
«اِنَّ اللّهَ اخْتارَ مِنْ صُلْبِکَ يا حُسَيْنُ تِسْعَةَ أَئمَّةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ...». و يا فرمود: «اَنْتَ حُجَّةٌ، اِبْنُ حُجَّةٍ اَخُو حُجَّةٍ وَاَبُو حُجَجِ تِسْعَةٍ تاسِعُهُمْ قائِمُهُمْ».
چطور مي توانند بگويند که او از نظر شيعه امام دوازدهم است و يا او کسي است که شيعه او را «منتظر» مي داند؟!
14 - ابن خلکان، ابوالعبّاس شمس الدين برمکي اربلي شافعي در باره ولادت، سن، مادر و پدر آن حضرت، چنين مي گويد:
«اَبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِيِّ بْنِ عَلِي الْهادِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ ثانِي عَشَرَ اَلاَْئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ عَلَي اِعْتِقادِ الشِّيْعَةِ الاِمامِيَّةِ الْمَعْرُوفُ بِالْحُجَّةِ وَهُوَ الَّذِي تَزْعمُ الشِّيعَةُ اَنَّهُ الْمُنْتَظَرُ وَالْقائِمُ وَالْمَهْدِيُّ... کانَتْ وِلادَتُهُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ مُنْتَصَف شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ وَلَمّا تُوُفِّيَ اَبُوهُ وَقَدْ سَبَقَ ذِکْرُهُ کانَ عُمْرُهُ خَمْسَ سِنينَ وَاسْمُ اُمِّهِ «خَمْطٌ» وقيل نَرْجِسُ... ذَکَرَ ابْنُ اْلاَزْرَقِ فِي تارِيخِ «مَيّافارقين» اَنَّ الْحُجَّةَ الْمَذْکُورَ وُلِدَ تاسِعَ شَهْرِ رَبِيع اْلاَوَّلِ سَنَةَ ثَمانٍ وَ خَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ...». [28] .
يعني:
«ابوالقاسم محمَّد بن حسن عسکري بن علي هادي بن محمد جواد، دوازدهمين امام از امامان دوازده گانه بنا بر اعتقاد شيعه مي باشد و معروف است به حجَّت و او همان است که شيعه معتقد است او منتظر، قائم و مهدي مي باشد...
ولادتش روز جمعه نيمه شعبان سال 255 بوده وقتي که پدرش وفات يافت - که ذکرش گذشت - پنج سال داشت، اسم مادرش «خمط» و بعضي نرجس گفته اند... ابن ازرق در تاريخ «ميّافارقين» گفته است که حجّت مذکور در نهم ماه ربيع الاَوَّل سال 258 متولد شده است».
در اينجا نيز مي بينيم که اين مورّخ معروف، ولادت آن حضرت را به طور ارسال مسلم مي نويسد و از «ابن ازرق» نيز نقل مي کند، او نيز مانند ديگران مسأله سرداب را عنوان کرده - که در گذشته در باره آن سخن گفته شد - اين نقلها نشان مي دهد که در ولادت آن حضرت و فرزند بلافصل حضرت عسکري عليه السّلام بودن آن مطلقاً شک و شبهه اي نبوده است و گر نه اين چنين بي دغدغه نقل نمي کردند.
15 - قاضي بهلول بهجت در باره امام عسکري عليه السّلام مي گويد: «امام عسکري در سال 260 هجري از دنيا رحلت فرمود و در سامرّا با پدر بزرگوارش در يک مقام مدفون است، فرزندش فقط وليعصر و زمان، حضرت محمَّد بود». [29] .
ايشان مي گويد: «امام القائم المهدي صاحب العصر والزمان در تاريخ 255 هجري در 15 شعبان متولد شد، مادرش امّ ولد و اسمش نرجس خاتون بود و او پنج سال داشت که پدرش از دنيا رفت.... امام تا به حال زنده بوده و وقتي که خدا بخواهد ظهور نموده و روي زمين را از عدل، مالامال خواهد نمود». [30] .
ناگقته نماند که اين دانشمند معروف چنانکه کلماتش نشان مي دهد؛ مانند يک شيعه کامل، به امام عصر - صلوات اللّه عليه - اعتقاد دارد.
16 - حافظ ابن خشّاب ابي محمد عبداللّه بن نصر بغدادي (متوفاي 567 هجري) چنين مي گويد:
«فِي ذِکْرِ الْخَلَفِ الصّالِحِ عَنِ الرّضا عليه السّلام قالَ اَلْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ اَبِي مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي وَهُوَ صاحِبُ الْزَّمانِ وَهُوَ الْمَهْدِيُّ». [31] .
يعني:
«امّا سخن در باره خلف صالح (مهدي موعود) آن است که از حضرت رضا عليه السّلام نقل شده که فرمود: مهدي موعود از فرزندان حسن بن علي عسکري است و اوست صاحب الزمان و اوست مهدي».
حافظ قندوزي حنفي اين سخن را از غاية المرام از ابن خشّاب چنين نقل مي کند:
«عَنْ اِبْنِ الْخَشّابِ قالَ: حَدَّثَنا صَدَقَةُ بْنُ مُوسي قالَ: حَدَّثْنا اَبِي عَنْ عَلِي الرِّضا بْنِ مُوسيَ الْکاظِمِ قالَ: الْخَلَفُ الصّالِحُ مِنْ وِلْدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْعَسْکَريِّ، هُوَ صاحِبُ الزَّمانِ وَهُوَ الْمَهْدِيُّ». [32] .
17 - ابْن ابي الثلج بغدادي (متوفاي 325) در باره ولادت حضرت و پدر بزرگوارش مي گويد:
«وُلِدَ الْخَلَفُ عليه السّلام سَنَةَ ثَمانٍ وَخَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ (258) وَمَضَي اَبُو مُحَمَّدٍ وَللْخَلَفِ عَلَيْهِ السَّلامُ سَنَتانِ وَاَرْبَعَةُ اَشْهُرٍ، اُخِذَ عَنِ الْحافِظِ مُحَمَّدِ بْنِ جَرِيرٍ الطَّبَرِي صاحِبِ الْتارِيخِ». [33] .
يعني:
«خلف صالح (امام زمان عليه السّلام) در سال 258 به دنيا آمد، آنگاه که پدرش ابو محمَّد از دنيا رفت، مهدي عليه السّلام دو سال و چهار ماه داشت، اين سخن از محمد بن جرير طبري صاحب تاريخ معروف، اخذ شده است».
18 - جمال الدين احمد بن علي الحسيني معروف به ابن عقبه (متوفاي 828 هجري) چنين گفته است:
«وَاَمّا عَلِيُّ الْهادِيُّ فَيُلَقَّبُ بِالْعَسْکَرِيِّ لِمَقامِهِ بِسُرَّ مَنْ رَأَي وَکانَتْ تُسَمّيَ الْعَسْکَرَ... وَاَعْقَبَ مِنْ رَجُلَيْنِ هُما اْلاِمامُ الْهُمامُ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِيُّ وَکانَ مِنَ الزُّهْدِ وَالْعِلْمِ عَلَي اَمْرٍ عَظِيِمٍ وَ هُوَ والِدُ اْلاِمامِ مُحَمَّدٍ الْمَهْدِيِّ - صلوات اللّه عليه - ثانِي عَشَرَ الاَئِمَّةِ عِنْدَ الاِمامِيَّةِ وَهُوَ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ عِنْدَهُمْ مِنْ اُمِّ وَلَدٍ اِسْمُها نَرْجِسُ». [34] .
يعني:
«علي هادي عليه السّلام لقبش عسکري است چون در سامرّا که عسکر ناميده مي شد سکونت داشت از نسل وي دو نفر است يکي امام ابو محمَّد الحسن العسکري است که در زهد و علم مقام بزرگي داشت و او پدر امام محمَّد مهدي - صلوات اللّه عليه - امام دوازدهم در نزد اماميه است و او همان قائم منتظر نزد آنان است و از کنيزي به نام نرجس متولد شده است».
ناگفته نماند که مرحوم شيخ آقابزرگ کتاب عمدة الطالب را در «الذّريعه» نقل کرده و آن را از کتب شيعه دانسته است. مرحوم محدّث قمّي در الکني والالقاب فرموده: «کانَ مِنْ اَعاظِمِ اْلاِمامِيَّةِ». و نيز حاجي خليفه آن را در کشف الظنون آورده است. عبارت فوق نشان مي دهد که او از اهل سنّت بوده است. واللّه العالم.
نظرات شما عزیزان:
19 - خواجه پارسا (متوفاي 822) - که از بزرگان مذهب حنفي است - راجع به ولادت، پدر، مادر و فرزند بلافصل بودن حضرت مهدي عليه السّلام چنين گفته است:
«وَ مِنْ اَئمَّةِ اَهْلِ الْب